دوستیِ روباه و لک‌لک

آورده‌اند که روباهی در نزدیکی دلدل‌زاری لانه داشت و در همان حدود، از شکار پرندگان و خزندگان امرار معاش می‌کرد. از قضا آن دلدل‌زار چراگاه لک‌لکی بود سالخورده و سخت هوشیار. روباه هر باری که این‌بر و آن‌بر گشت‌وگذار می‌کرد، لک‌لک را می‌دید که سر در مرداب فروبرده و از جیفه‌ی آبزی‌ها تغذیه می‌کند. لک‌لک زیرچشمی روباه را نگاه می‌کرد و از جانب او بیمی به دل راه نمی‌داد.
مدتی بدین منوال گذشت‌ تا مؤالفتی میان آن‌ها به وجود آمد. روزی روباه لک‌لک را به مهمانی در خانه‌ی خویش دعوت کرد؛ لک‌لک به پاس آیین دوستی به آن لبیک گفت. روباه، ضیافت آبگینی از نوع «گردآو» تهیه دیده، آن را در تشت فراخ و همواری‌ آورده، با کمال اخلاص پیش‌رویِ مهمان نهاد و خود روی دو پا در جانب مقابل نشست و از روی ادب، مهمان را به خوردن طعام فراخواند.

دیدگاه‌ها:

دیدگاهتان را بنویسید