شبنم و برادرش آرش روبروی تلویزیون نشسته بودند و جهان حیوانات زیر دریا را تماشا میکردند. شبنم عاشق نهنگ کوچکی بود که همراه با مادرش اینطرف و آنطرف میرفت. پدر که روزنامه میخواند، سرش را بالا کرد و گفت:
بچا…! یادتان اس که صبا میریم تفریح؟
پدر و مادر روزها بود که برای یک سفر کوتاه در پایان هفته آمادگی میگرفتند.
شبنم و نهنگ کوچک
- نویسنده: ذبیح مهدی
- تصویرگر: فائزه جلالی تمرانی
- ویراستار: مهدی نایاب
- طراح و صفحهآرا: تقی وحید
- نویسنده: ذبیح مهدی
- تصویرگر: فائزه جلالی تمرانی
- ویراستار: مهدی نایاب
- طراح و صفحهآرا: تقی وحید
- شماره سریال: 1/61/83
- دستهبندی: مجموعهی داستانهای امروز
- صفحات: 24 صفحه